نیکول بکلی در کنار دوستش مارشا می ماند. دختران در رختخواب فرو ریختند ، با بالشها تلاش کردند و با خوشحالی فشردند وقتی مردی تراشیده شده موی سرش را به بلوند اتاق حمله کرد. ناپدری جی مک با خواهرش در حالی که پدر و مادرشان از این سفر لذت می بردند ، عمارت را تماشا می کردند. پسر بزرگ از پنجه هایش خواسته فیلم گی سوپر بود تا با اعتدال و آرام تر عمل کنند ، در حالی که متوجه لاتینای موهای تیره در جهتش شد. شبها خانمهای جوان آرام گرفتند و به همان تختخواب رفتند ، اما غول ماهیچه ای دوباره از خواب آرامش مختل شد. جی مک برای یک مهمان خواب گیر افتاد ، در ابتدا عزیز از آزار او قدردانی نکرد ، اما پس از توضیح وضعیتی که او می خواست در آن بخوابد ، او فقط باید این کار را خیلی بی سر و صدا انجام می داد تا دوست دخترش را از خواب بیدار نکند. بزدلان در دهانشان تبدیل به یک انبار بزرگ شدند که هنوز گوش مارشا می را از شکار مایل نیکول بکلی نجات نداد. در حالی که این زوج در یک طرف تختخواب روشن شدند ، دختر از طرف دیگر خودارضایی کرد و خود را به عنوان یک شخص ثالث در عشق معرفی کرد.