در هنگام بازگشت به خانه از محل کار ، قلعه جانی با طغیان گرمی مورد استقبال قرار می گیرد ، زیرا همسر بی دین او با عصبانیت شدید از امتناع معشوقش ، همه وسایل خانه را منفجر کرد. سبزه می خواست خشم را روی اشیاء بی جان بگذارد زیرا او مجبور بود روزهایی را در خانه بگذرد و تنها بماند ، ماساژ سکسی گی مثل آن پرنده ای که عاشق آزادی در قفس طلایی است. همانطور که مبلمان عوضی را عوض کرد ، یک حقیقت ساده برایش پیش آمد - هیچ عاشق نمی تواند او را خوشحال کند ، فقط شوهر محبوب او که برای راحتی خود کار می کند ، می تواند این کار را انجام دهد. جوجه تمیزكننده را شلیك كرده بود ، او می خواست خودش خانه را تمیز كند ، اما قبل از آن باید با سكس دیوانه و غیرقابل پیش بینی ، گوش دهنده را خوشحال كند.