عزیمت همسرش برای سفر طولانی ، تاد را به بن بست رساند. سرپرست خانواده هرگز کارهای خانگی را انجام نداده بود و قطعاً نگران پر کردن یخچال نبود. دختر مارشا می نیز به شدت علاقه ای به حفظ راحتی نداشت ، اما غذا را با سرعت صدا جذب می کرد ، و نیازهای بدن در حال رشد او را برآورده می کرد ... در صبح آب نبات در مقابل پدرش بی قرار بود و عملاً به عزت مردانه قائم خود چسبیده بود ، و سپس او خواست که حوله ای را درون حمام بیاورد ، حتی اگر در آن لحظه کاملاً برهنه باشد. ظهر ظهر ، Wet Girl در حین سکس تلفنی با دوست پسرش شکایت داشت داستان سکسی گیها ، آنقدر هیجان زده که تصمیم به خوابیدن گرفت. و در آن زمان ، پدرش وارد محل شیرین اتاق شد ، شکاف خیس را دید و تصمیم گرفت قبل از عزیمت گارد سرخ به همسر ناراضی خود بپیوندد.