مارگاریتا مشکوک است که لعنتی با جمال سوزاننده قفقاز ، نه تنها لذت بلکه ناراحتی گی سگسی احتمالی را نیز به همراه خواهد داشت ، زیرا مردم کوهستان به دلیل تمایل به ایجاد کف ضعیف به داخل مقعد خود معروف هستند. سبزه خطری روی سر خودش گذاشت و با تسلیم شدن در مقابل خنده دار و خنده دار ، امیدوار بود که این رابطه مرتب و مرتب باشد ، اما او در این باره بسیار اشتباه کرد. نه تنها این ، گوریل دائما لب های خود را به سمت مقعد می مکید ، انگشتانش را به داخل آن فشار می آورد ، گویی که در جستجوی گنجینه های پنهان است ، بنابراین تصمیم گرفت تا جوجه را خشک کند و از بزاق به جای چربی استفاده کرد. او شلخته شلوار را با مصالح ناخن خود آماده کرد ، و با تنش آماده ترکیدن بود ، قدم به عقب و جلو می رود ، تلاش های بی نظیر انزال خود را مهار می کرد ، مردی که مانند یک سوپرمن که قدرت وصف ناپذیری داشت لعنتی. نفوذ مقعد کاملاً بی اهمیت و بدون موزون بود بجز این واقعیت که پس از کشش ، یک عضو قفقازی یک خانم جوان را مستقیماً در دهان گرفت. مارگو می خواست عقب نشینی کند ، طعم ناخوشایند الاغ خود را احساس می کرد ، اما جمال به سختی سر خود را فشار داد تا از ریختن بذر از حفره جلوگیری کند. تنها چیزی که مرد فقیر را از عدم خفگی در اسپرم خود نجات داد ، مکیدن اسکروتوم و گرفتن آن بعداً روی صورتش بود!